صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۲۸۱

۱

از تحمل راه گفت و گو به دشمن بسته ام

پیش سیلاب حوادث سد آهن بسته ام

۲

همچنان دارد مرا سرگشته دوران گرچه من

برشکم سنگ از قناعت چون فلاخن بسته ام

۳

در دل آهن دم جان بخش را تاثیر نیست

بی سبب خود را به عیسی همچو سوزن بسته ام

۴

از سبکباران راه عشق خجلت می کشم

بر کمر هر چند جای توشه دامن بسته ام

۵

نیست جزواکردن و پوشیدن چشم از جهان

چون شرر طرفی که من از چشم روشن بسته ام

۶

ظلمت از کاشانه ام چون دود بیرون رفته است

از فروغ عاریت تا چشم روزن بسته ام

۷

ز خم سنگ آسوده سازد مار را از پیچ وتاب

از جوانمردی کمر در خون دشمن بسته ام

۸

دانه ای هرچند صائب بس بود سالی مرا

من کمر چون مور در تاراج خرمن بسته ام

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۶۷

نظرات