
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۲۸۴
۱
چون قدح از عکس ساقی در بهشت افتاده ام
در خرابات مغان خوش سر نوشت افتاده ام
۲
در جهان آب و گل از درد و داغ عشق او
دوزخی دارم که از یاد بهشت افتاده ام
۳
خارو گل آب از بهارستان وحدت می خورد
من ز غفلت در تمیز خوب وزشت افتاده ام
۴
خم به فکر خاکساریهای من خواهد فتاد
چند روزی بر زمین گر همچو خشت افتاده ام
۵
چون به داغ غربت من دل نسوزد سنگ را
خال موزونم که به رخسار زشت افتاده ام
۶
من که صائب تا به گردن در گل تن مانده ام
زین چه حاصل کز ازل گردون سرشت افتاده ام
تصاویر و صوت

نظرات