صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۲۹۵

۱

مدتی چون غنچه در خون جگر پیچیده‌ام

تا درین گلزار چون گل یک دهن خندیده‌ام

۲

از سر هر خار صد زخم نمایان خورده‌ام

تا چو شبنم روشناس این چمن گردیده‌ام

۳

خضر دارد داغ‌ها بر دل ز استغنای من

روی آب زندگی را بر زمین مالیده‌ام

۴

شعلهٔ بی‌مایه‌ام با خار و خس در دار و گیر

خورده‌ام صد زخم تا یک پیرهن بالیده‌ام

۵

از سر غیرت سپند آتش خود گشته‌ام

پیش اغیار از جفای او اگر نالیده‌ام

۶

زود بر فتراک می‌بندد سر خورشید را

شهسواری را که من در خانهٔ زین دیده‌ام

۷

پر برآورده است از درد طلب سنگ نشان

از گران‌جانی همان من بر زمین چسبیده‌ام

۸

می‌کند تیغ زبان شعله را دندانه‌دار

جامهٔ فتحی که من از بوریا پوشیده‌ام

۹

تا چو می صائب کلامم پخته و رنگین شده است

در حریم سینهٔ خُم سال‌ها جوشیده‌ام

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۷۴

نظرات