
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۳۱۰
۱
بر دل نازک گرانی میکند اندیشهام
سنگ میگردد ز ناسازی پری در شیشهام
۲
خنده سوفار از دلتنگیم پیکان شود
بگذرد گر ناوک او از دل غمپیشهام
۳
نیست یک مو بر تنم بیداغ عالمسوز عشق
دیده شیرست کرم شبچراغ بیشهام
۴
زود میپیچم بساط خودنمایی را به هم
گردبادم نیست در خاک تعلق ریشهام
۵
هیچ کس از مستی سرشار من آگاه نیست
بوی مینتوان شنیدن از دهان شیشهام
۶
نامدار از کان برآید در زمان من عقیق
تیزی الماس دارد ناخن اندیشهام
۷
شرم میآید ز تردستان مرا هرچند ساخت
آتش یاقوت را خاموش آب تیشهام
۸
بر دلم صائب چو کوه قاف میآید گران
گر پری داخل شود در خلوت اندیشهام
تصاویر و صوت


نظرات