
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۳۱۲
۱
شد گل صد برگ خار از اشک خوش پرگاله ام
سبزه خوابیده در گلشن نماند از ناله ام
۲
گردد از سرگشتگی دوران عیش من تمام
در بساط آفرینش شعله جواله ام
۳
شد غبارم سرمه چشم غزالان و هنوز
چشم لیلی بر نمی دارد سراز دنباله ام
۴
یک سر ناخن ز خار این چمن ممنون نیم
تازه رو از خون خود دایم چو داغ لاله ام
۵
با سبکروحان گرانی کردن از انصاف نیست
جلوه شبنم کند بر چهره گل ژاله ام
۶
گوهر سیراب را عین الکمالی لازم است
نیست از سوز جگر برگرد لب تبخاله ام
۷
گرچه دایم در کنارم بود آن ماه تمام
رفت در خمیازه آغوش عمر هاله ام
۸
در گلستانی که من صائب نواسنجی کنم
گوش گل چون لاله گردد داغدار از ناله ام
تصاویر و صوت

نظرات