
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۳۲۵
۱
گفتگوی عشق را من در میان انداختم
طرح جوهر من به شمشیر زبان انداختم
۲
نامی از شور محبت بر زبانها مانده بود
این نمک من در خمیر خاکیان انداختم
۳
داشت بردورهدف جولان خدنگ اهل فکر
این پریشان سیر را من بر نشان انداختم
۴
روی دریای سخن را خاروخس پوشیده داشت
این خس و خاشاک را من برکران انداختم
۵
چرخ کاه کهنه ای می داد پیش از من به باد
دانه من در آسیای آسمان انداختم
۶
من ز لوح خاک شستم ابجد عشق مجاز
شورش عشق حقیقی در جهان انداختم
۷
جلوه یوسف نیفکنده است در بازار مصر
از سخن شوری که در اصفهان انداختم
تصاویر و صوت

نظرات