
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۳۳
۱
برسانید به خاک قدم یار مرا
که رسانید به جان این دل بیمار مرا
۲
وقت نازک تر ازان موی میان گردیده است
می کنی رحمی اگر بر دل افگار مرا
۳
زخمی غیرت خارم، ز چمن بیزارم
می گزد خنده گل بیشتر از خارمرا
۴
عقده در کار من از غنچه دهان دگرست
ناخن گل نگشاید گره از کار مرا
۵
شکوه از کوتهی بخت، گل بی دردی است
می رسد نیش ز خار سر دیوار مرا
۶
گوهر قدر خود و قیمت من می شکنی
مبر ای چرخ فرومایه به بازار مرا
۷
به سلم خاک مرا پیر مغان خشت زده است
که برون می برد از خانه خمار مرا؟
۸
آنقدر صائب از اوضاع جهان دلگیرم
که غم از دل نبرد خنده دلدار مرا
تصاویر و صوت


نظرات