صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۳۳۰

۱

من به آب و نان اگر چون بیغمان می زیستم

بی محبت کافرم گر یک زمان می زیستم

۲

زنده از یاد حقم من ورنه در این خاکدان

صد کفن پوسانده بودم گر به جان می زیستم

۳

مرگ بر من زندگانی راگواراکرده بود

دربهاران من به امید خزان می زیستم

۴

گر نمی شد پرده چشم جهان بین بیخودی

من چسان در وحشت آباد جهان می زیستم

۵

حاصلم از زندگی چون شمع اشک وآه بود

من درین محفل برای دیگران می زیستم

۶

خنده می آمد مرا چون گل بر اوضاع جهان

با لب خندان اگر در گلستان می زیستم

۷

بر سمندر آتش سوزان بود آب حیات

من به دوزخ در بهشت جاودان می زیستم

۸

گر ز کاوش خانه خود می رسانیدم به آب

چون خضر من هم به عمر جاودان می زیستم

۹

ماهی بی آب در خشکی چشان غلطد به خاک

دور ازان جان جهان صائب چنان می زیستم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۵۲۷
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۹۰

نظرات