
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۳۳۲
۱
گر نگردد بر مرادم چرخ در غم نیستم
جوهر تیغم ز پیچ و تاب درهم نیستم
۲
جنگ دارد طرز من با مردم این روزگار
در میان عالمم وز اهل عالم نیستم
۳
خارخشکم دودمان گلخن از من روشن است
روشناس لاله و گل همچو شبنم نیستم
۴
گل افتد از پنبه راحت به چشم داغ من
زیر بار چوب نرمیهای مرهم نیستم
۵
یک سر سوزن تعلق نیست با دنیا مرا
در تجرد کمتر از عیسی مریم نیستم
۶
نیستم داغ عزیزان، چند سوزم بی سبب
در کشاکش چند باشم زلف ماتم نیستم
۷
بس که بر حسن گلو سوز تو دل می سوزدم
در حرم ایمن ز چشم شور زمزم نیستم
۸
زین گلستان گل صائب خوشم افتاده است
تا نباشم در یمان خار خرم نیستم
تصاویر و صوت

نظرات