صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۳۳۷

۱

شب که آن آیینه رو را در برابر داشتم

طالع فغفور و اقبال سکندر داشتم

۲

شرح می دادم به آن لب تلخکامیهای خویش

راه حرفی همچو طوطی پیش شکر داشتم

۳

بر لب سر چشمه کوثر ز روی شرمگین

سینه ای سوزانتر از صحرای محشرداشتم

۴

آن که در گردنکشی مینای می را داغ داشت

تا سحر لب بر لب او همچو ساغر داشتم

۵

نعل وارون دوربینان را حصار آهن است

دل به جایی و نظر بر جای دیگر داشتم

۶

سادگی آیینه ام را شد حصار عافیت

روزیم خون بود تا چون تیغ جوهر داشتم

۷

زنده ام فکر عمارت کرد چون قارون به خاک

یاد ایامی که خشتی در ته سر داشتم

۸

در گرفتاری همان بودم گرفتاری طلب

در قفس بودم نظر بردام دیگر داشتم

۹

تا سر شوریده ام از داغ سودا گرم بود

چون مسیحا چتر از خورشید بر سر داشتم

۱۰

تشنه چشمی چون صدف مهر ازدهانم بر گرفت

ورنه من در پرده تبخاله کوثر داشتم

۱۱

در محیط آفرینش از سخنهای گزاف

لال بودم چون صدف با آن که گوهر داشتم

۱۲

نیست صائب آتشین گفتاری من این زمان

آتشی در سینه دایم همچو مجمر داشتم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۹۴

نظرات

user_image
nabavar
۱۴۰۲/۱۰/۲۲ - ۱۷:۵۹:۳۵
بال پروازشعله های  آرزو  در دل چه رقصان داشتمعشق را در سینه چون گنجینه پنهان داشتمهرنسیمی در دل بی تاب  توفان  بود و موجگفتگو های   نهان  با موج و توفان  داشتمچون  کبوتر  بال  پروازی به  رویاهای  دور تا  فراسوی  فلک  در  پای   جانان  داشتمگاه  از  چنگال  شاهین   بلا  گنجشک  واردر   میان بوستان چشمی  هراسان داشتمسوختم چون شمع گاهی در فراق روی دوستگاه در دل آتشی چون عشق سوزان داشتمغرقه می گشتم گهی  در موج  موج  حاد؛ثه گاه  در غواصی ام درّ ِ درخشان    داشتماز  لب  جام  محبت نوش  کردم  بارهاباده ای کز بوی آن صد گل بدامان داشتمگوشوار بردگی از  گوش بر کندم ، رهادرس ها  در مکتب  سرو  خرامان  داشتمنغمه می خوا‍ندم چو  بلبل بر سر هر شاخسارتا  که چشم  نرگس  از  مستی  پریشان  داشتمتا گلی  پژمرده  می دیدم  کنار  جویِبار آبیار پای گل  اشکی  به  مژگان  داشتماین  همه  نازک خیالی  این  همه  آزادگیهدیه  کردم  تا  ” نیا “ در عشق  پیچان  داشتم