
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۳۴۶
۱
می زدم بر قلب هجران گرجگر می داشتم
دست بر دل می نهادم دل اگر می داشتم
۲
می توانستم رگ خواب حریفان را گرفت
گر زبان آهنین چون نیشتری می داشتم
۳
گوهر شهوار عبرت گر نمی آمد به دست
از بساط آفرینش من چه برمی داشتم
۴
حلقه بیرون در هرگز نمی شد چشم من
در حریم وصل اگر پاس نظر می داشتم
۵
گر نمی افشرد ذوق گریه مژگان مرا
این زمان دریایی از خون جگر می داشتم
۶
می توانستم درین میخانه خواب امن کرد
چون سبوازدست خود بالین اگر می داشتم
۷
می گرفتم گر عنان آفتاب از روی صدق
همچو ماه نور رکاب از سیم وزر می داشتم
۸
تهمت عجزست سد راه صائب ورنه من
از ره دشمن به مژگان خاربر می داشتم
تصاویر و صوت


نظرات