
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۳۵
۱
می کند گرم طلب شعله آواز مرا
می شود زمزمه بال و پر پرواز مرا
۲
سرمه خامشی من بود از تنهایی
می شود ناله دو بالا ز هم آواز مرا
۳
آنقدر تنگدل از نقش پر و بال خودم
که مه عید بود چنگل شهباز مرا
۴
می کند مست مرا ناله مرغان چمن
بود از نغمه رنگین می شیراز مرا
۵
منم آن دایره بی سر و پا چون گردون
که خبر نیست ز انجام و ز آغاز مرا
۶
نتراود ز لبم چون لب پیمانه سخن
نشود بی خبری پرده در راز مرا
۷
بار منت به دل روشن شمع است گران
بیشتر دست حمایت گزد از گاز مرا
۸
زده ام مهر خموشی به لب خود صائب
نیست پروا ز سخن چینی غماز مرا
تصاویر و صوت

نظرات