صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۳۵۰

۱

سوختم تا ره در آن زلف معنبر یافتم

خشک چون سوزن شدم کاین رشته را سر یافتم

۲

می توانم از نگاهی ذره را خورشید کرد

فیض آن صبح بنا گوشی که من دریافتم

۳

زان به گرد خویش چون پرگار می گردم که من

از سویدای دل خود کعبه را دریافتم

۴

سایه ارباب دولت شمع راه ظلمت است

آب حیوان را به اقبال سکندر یافتم

۵

چون غبار خاکساران را نسازم توتیا

من که در گرد یتیمی آب گوهر یافتم

۶

رخنه گفتار بر من زندگی را تلخ داشت

تا شدم خاموش خود را تنگ شکر یافتم

۷

دامن داغ جنون آسان نمی آید به دست

سوختم چون شمع تا از آتش افسر یافتم

۸

باغ جنت را که تنگ است آسمان بر جلوه اش

سر به زیر بال بردم در ته پر یافتم

۹

به که بردارم زلب مهر خموشی شکوه را

من که صائب دست بر دامان دلبر یافتم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۰۱

نظرات