صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۳۶۴

۱

بی گل رخسار او هرگاه در بستان شدم

خنده بیدردی گل دیدم وگریان شدم

۲

عشق بر هر کس که زورآورد من گشتم خراب

سیل در هر کجا که پا افشرد من ویران شدم

۳

لقمه بی استخوان من لب افسوس بود

در چه ساعت بر سر خوان فلک مهمان شدم

۴

برگ کاه من ز حیرت پشت بر دیوار داشت

جذبه ای از برق دیدم آتشین جولان شدم

۵

بیقراران پای نتوانند در دامن کشید

دامن مطلب به دست افتاد سرگردان شدم

۶

خنده می گویند صبح نوبهار عشرت است

من ندیدم روزخوش چون غنچه تا خندان شدم

۷

بحر رحمت را تصور کرده بودم بیکنار

از غبار خط به گرد عارضش حیران شدم

۸

کاسه در یوزه پیش خضر صائب چون برم

من که از فکر دهانش چشمه حیوان شدم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۰۹
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۴۸۷

نظرات

user_image
محسن حیدرزاده جزی
۱۳۹۸/۱۱/۰۲ - ۰۰:۱۸:۳۲
در بیت دوم اشکال وزنی وجود دارد احتمالا به جای هرکجا با، هرجا درست است .