صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۳۶۷

۱

شد ز بیقدری غبار دیده ها شعر ترم

مهره گل گشت از گرد کسادی گوهرم

۲

بس که کشتی را به خشکی بست پیر میفروش

دست خواهش چون سبو شد خشک درزیر سرم

۳

گفتم از می گرد کلفت را فرو شویم زدل

می چو داغ لاله خون مرده شد در ساغرم

۴

عندلیبی را دهن پر زر نکردم در بهار

عاقبت چون گل به کوری خرج آتش شد زرم

۵

گرچه پیری آتش شوق مرا خاموش کرد

می شود روشن چراغ مرده از خاکسترم

۶

غوطه در دریای آتش تا ز یکرنگی زدم

چون سمندر جوشن داود شد بال و پرم

۷

دیده من تا به خورشید جمال او فتاد

می کند رقص روانی در چشم ترم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۱۰

نظرات