صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۳۷۷

۱

تیغ کوه همتم دامن ز صحرا می‌کشم

می‌روم تا اوج استغنا، دگر وامی‌کشم

۲

دست از مشاطه در نازک‌ادایی برده‌ام

سایه از مژگان بر آن زلف چلیپا می‌کشم

۳

در قناعت از صدف کمتر چرا باشد کسی

می‌ربایم قطره‌ای و سر به دریا می‌کشم

۴

در پناه اهل عزلت می‌گریزم چند گاه

پرده‌ای بر روی خود از بال عنقا می‌کشم

۵

ای سموم بی‌مروت شعله‌ای از دل برآر

جاده جوی خون شد از بس خار از پا می‌کشم

۶

تا دهن بازست چون پیمانه می‌نوشم شراب

چون سبو تا دست بر تن هست صهبا می‌کشم

۷

می‌زنم هردم به دل نقش امید تازه‌ای

خامه‌ای در دست دارم نقش عنقا می‌کشم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۱۶

نظرات