
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۴۰۰
۱
رشته امید را تا چند پیوندم به خلق
تا به کی شیرازه بال و پر عنقا کنم
۲
می ربایندش ز دست یکدگر خوبان چوگل
من دل گم گشته خودرا کجا کنم
۳
با چنین کامی که از تلخی سخن رامی گزد
حیفم آید تف به روی مردم دنیا کنم
۴
هر کسی برق تجلی را نمی داند زبان
چون ابوطالب کلیمی از کجا پیداکنم
۵
می روم بر قله قاف قناعت جا کنم
بیضه امید را زیر پر عنقا کنم
۶
پای خم گیرم ز دست انداز کلفت وارهم
دست بردارم ز سر در گردن مینا کنم
۷
از حضیض پستی فطرت برآرم خویش را
آشیان بر شاخسار اوج استغنا کنم
۸
سرو آهم یک سرو گردن ز طوبی بگذرد
چون خیال قامت آن شعله رعنا کنم
۹
شد بنا گوشم سیه چون لاله از حرف درشت
بخت سبزی کو که جا در دامن صحراکنم
تصاویر و صوت


نظرات
محسن حیدرزاده جزی
حسین hsynnjfqlybygy@gmail.com