صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۴۰۸

۱

جذبه ای کوتا سر از زندان تن بیرون کنم

چند لنگر در ضمیر خاک چون قارون کنم

۲

من که بر سر خاک می ریزم به دست دیگران

در جهان بیوفا طرح عمارت چون کنم

۳

رهنمایی می کنم مرغان فارغبال را

گاه گاهی گر سر از کنج قفس بیرون کنم

۴

تیره نتوان کرد آب زندگانی را به خاک

جان چه باشد تا نثار آن لب میگون کنم

۵

نسبتی در خاکساری نیست با مجنون مرا

کز غبار خاطر خود طرح صد هامون کنم

۶

من که پر در لامکان بی نیازی می زنم

حاش لله شکوه از ناسازی گردون کنم

۷

آب در چشم غزال از آه گرم من نماند

با خمار نرگس میگون لیلی چون کنم

۸

غیرت همکار بنددست و پای جرات است

می روم زین بزم تا پروانه را ممنون کنم

۹

صائب از شرم سبکباری گذارد پا به کوه

کوه درد خویش را گر عرض بر مجنون کنم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۳۱

نظرات