صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۴۰۹

۱

رو به هر صحرا که بااین شور چون مجنون کنم

پایکوبان کوه را در دامن هامون کنم

۲

خاکساری دست من کوتاه دارد ورنه من

می توانم خاکها د رکاسه گردون کنم

۳

از ازل آورده با خود پختگی صهبای من

نیستم نارس که جادر خم چو افلاطون کنم

۴

خشکی سودای من ابر بهار عالم است

هرکه زین دامان صحرا بگذرد مجنون کنم

۵

بلبلان را چون توانم مست در گلزار دید

من که خواهم باغبان را از چمن بیرون کنم

۶

من که می دانم سبکروحان عالم را ثقیل

یک جهان بد هضم را بر خود گوارا چون کنم

۷

من که نتوانم بر آوردن ز پا خاررهش

خارخار عشق او را چون زدل بیرون کنم

۸

از چه ناز سرو نارعنا کشم چون قمریان

من که صائب می توانم مصرعی موزون کنم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۳۲

نظرات