صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۴۱

۱

وصل و هجرست یکی چشم و دل حیران را

که زر و سنگ تفاوت نکند میزان را

۲

کار موقوف به وقت است که چون وقت رسید

خوابی از بند رهانید مه کنعان را

۳

اشک اگر پای شفاعت نگذارد به میان

که جدا می کند از هم دو صف مژگان را؟

۴

به که ارباب شفاعت به سر خویش زنند

نکهت منت اگر هست گل احسان را

۵

گر شود دولت بیدار مساعد روزی

صائب آن نیست فراموش کند یاران را

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۲۸۹

نظرات