
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۴۲۰
۱
خاک را از آب روی خود گلستان میکنم
قطرهای تا در بساطم هست طوفان میکنم
۲
آنچنان کز لفظ گردد معنی بیگانه دور
در سواد شهر جولان در بیابان میکنم
۳
گرچه از قسمت دم آبی نصیب من شده است
صد دهان زخم را چون تیغ خندان میکنم
۴
از جهان آب و گل تا دست شُستم چون مسیح
دست در یک کاسه با خورشید تابان میکنم
۵
تیر باران حوادث تر نمیسازد مرا
خواب راحت همچو شیران در نیستان میکنم
۶
دیدهٔ من تا سفید از گریه چون دستار شد
خواب در یک پیرهن با ماه کنعان میکنم
تصاویر و صوت

نظرات