
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۴۲۲
۱
چشم میپوشم نظر بر روی جانان میکنم
در وصال از دوربینی مشق هجران میکنم
۲
دیده افسردگان گرمی ز آتش میبرد
داغ را در رخنههای سینه پنهان میکنم
۳
پنبه صبح وطن داغ مرا ناسور کرد
مرهم از خاکستر شام غریبان میکنم
۴
حق آبی هرکه را بر من چشم من است
در کنار نیل یاد چاه کنعان میکنم
۵
ذرهام اما زمن خورشید باشد در حساب
مورم اما حرف در کار سلیمان میکنم
۶
سر بر آرند از گریبان در تماشا خلق و من
میبرم سر در گریبان سیر بستان میکنم
۷
اصفهان تا چند صائب سرمه در کارم کند
زین زمین حرف دشمن رو به کاشان میکنم
تصاویر و صوت

نظرات