
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۴۳۳
۱
از حجاب عشق محروم از گل روی توییم
ورنه ما صد پیرهن محرمتر از بوی توییم
۲
گر به ظاهر چون نگاه از چشم دور افتادهایم
هرکجا باشیم در محراب ابروی توییم
۳
گرچه در چون غنچه بر روی دو عالم بستهایم
چشم بر راه نسیم آشناروی توییم
۴
ما ز چشم پاک چون آیینه بر بزم حضور
بر سر دست تو و بر روی زانوی توییم
۵
نیست ما را در وفاداری به مردم نسبتی
دیگران آبند و ما ریگ ته جوی توییم
۶
سنگ را هرچند با گوهر نمیسنجد کسی
قدر ما این بس که گاهی در ترازوی توییم
۷
کیست تا چون سایه ما را جز تو برگیرد ز خاک
بر زمین افتاده بالای دلجوی توییم
۸
سرکشان عشق را در کاسهٔ سر خاک کن
ورنه ما پیوسته زیر تیغ ابروی توییم
۹
ما که چون شبنم ز گل بالین و بستر داشتیم
این زمان از غنچه خسبان سر کوی توییم
۱۰
ما که صائب ره به حرف آشنایان بستهایم
گوش بر آواز حرف آشنا روی توییم
تصاویر و صوت

نظرات
بی نشان