صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۴۴۰

۱

ما چو موج خوش عنان در بحر و بر افتاده ایم

نیستیم آتش ولی در خشک و تر افتاده ایم

۲

بحر نتواند ز ما گرد یتیمی را فشاند

قطره آبیم در حبس گهر افتاده ایم

۳

بی بری بر خاطر آزاده ما بار نیست

ما درین معنی ز سرو آزادتر افتاده ایم

۴

مفلسان را گوهر شهوار خون در دل کند

از گرانقدری جهان را از نظر افتاده ایم

۵

می شود چون بید نخل ما برومند از نبات

گر به ظاهر چند روزی بی ثمر افتاده ایم

۶

وحشت آهو دو بالا گردد از دام و کمند

ما عبث دنبال آه بی اثر افتاده ایم

۷

برگداز جسم موقوف است امید نجات

ما که در بند نیستان چون شکر افتاده ایم

۸

رشته جان در تن ما موی آتشدیده است

تا به فکر پیچ و تاب آن کمر افتاده ایم

۹

این جواب آن غزل صائب که انشا کرد فیض

دوستان بهر چه دور از یکدگر افتاده ایم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۴۷

نظرات