صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۴۵۳

۱

ما به چشم انجم و افلاک خار افشانده ایم

آستین چون شعله بر دود و شرار افشانده ایم

۲

این طراوت نیست راه آورد ابر تنگدست

آستین ما در گریبان بهار افشانده ایم

۳

داغ انجم بر دل گردون ز آه گرم ماست

ما بر این خاکستر این مشت شرار افشانده ایم

۴

چون سبو در خون چندین ساغر می رفته ایم

تا ز روی چشم او گرد خمار افشانده ایم

۵

آسمان را غوطه در گرد کدورت داده ایم

هرگه از آیینه خاطر غبار افشانده ایم

۶

چون نیندازند در آتش، چگونه نشکنند؟

میوه بر فرق جهان چون شاخسار افشانده ایم

۷

آه ما دارد بناگوش فلکها را کبود

سنگ انجم ما بر این نیلی حصار افشانده ایم

۸

از بیابان لاله و از بحر مرجان سر زده است

خون گرمی تا ز چشم شعله بار افشانده ایم

۹

غیر دود دل چه خیزد از کلام آتشین؟

در زمین کاغذین تخم شرار افشانده ایم

۱۰

چون به لفظ و معنی ما می رسی باریک شو

طره سنبل به روی نوبهار افشانده ایم

۱۱

شعر یکدست تو صائب تا چمن افروز شد

آستین بر روی گلهای بهار افشانده ایم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۵۳

نظرات