صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۴۷۸

۱

دل درون سینه و ما رو به صحرا می رویم

کعبه مقصد کجا و ما کجاها می رویم

۲

جام جم آیینه دار کاسه زانوی ماست

ما چون طفلان هر طرف بهر تماشا می رویم

۳

شمع طور از انتظار ما گدازان است و ما

هر شراری را که می بینیم از جا می رویم

۴

هر سر خاری به خون ما کشد تیغ از نیام

ما چه فارغبال در دامان صحرا می رویم

۵

کاروانگاه حوادث سینه مجروح ماست

رو به ما دارد غم عالم به هر جا می رویم

۶

بر سر بخت سیه خاک سیه زیبنده است

ما به هندوستان نه بهر مال دنیا می رویم

۷

دامن دشت است باغ دلگشای وحشیان

غم چو زور آورد بر خاطر به صحرا می رویم

۸

اشک در دامان و آه آتشین در زیر لب

چون چراغ صبحدم بیرون ز دنیا می رویم

۹

این زمان صائب حریفان مست خواب غفلتند

قدر ما خواهند دانستن چو زینجا می رویم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۷۴

نظرات