
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۴۸۶
۱
ز شور عشق اگر گل بر سر دستار می بستم
سر شوریده منصور را بر دار می بستم
۲
من آن روزی که در عشق سخن ثابت قدم بودم
کمر در خدمت هر نقطه چون پرگار می بستم
۳
زدینداری اسیر صد گره چون سبحه گردیدم
رهین یک گره بودم اگر زتار می بستم
۴
تو با اغیار در سیر چمن بودی و من در دل
ز آه سرد نخل ماتم اغیار می بستم
۵
به تکلیف بهاران شاخسارم غنچه می بندد
اگر در دست من می بود اول بار می بستم
۶
اگر صائب هوا می بود در فرمان عقل من
به دوش باد تخت خود سلیمان وار می بستم
تصاویر و صوت

نظرات
شایگان