صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۴۸۹

۱

به پای خفته دایم حرف از شبگیر می گفتم

ز آزادی سخن در حلقه زنجیر می گفتم

۲

نشد قسمت درین عالم مرا یک چشم بیداری

همان در خواب، خواب دیده را تعبیر می گفتم

۳

من آن روزی که در آوارگی ثابت قدم بودم

ز وحشت ناف آهو را دهان شیر می گفتم

۴

در آن فرصت که چشم عاقبت بین داشت بینایی

گل بی خار را من خار دامنگیر می گفتم

۵

من آن روزی که برگ شادمانی داشتم چون گل

بهار خنده رو را غنچه تصویر می گفتم

۶

هنوزم از دهان چون صبح بوی شیر می آمد

که چون خورشید مطلعهای عالمگیر می گفتم

۷

غبارآلود می آمد سخن بر لب مرا صائب

اگر گاهی به سهو افسانه تعمیر می گفتم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۵۳۴
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۷۹

نظرات