
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۴۹۳
۱
به ناکامی ز خاک آستانت دردسر بردم
دعای طاق ابرویت به محراب دگر بردم
۲
درین مدت که عمر من سرآمد در نظر بازی
چه از خورشید خسارت بغیر از چشم تر بردم
۳
به کوته دستی من خون اگر گریند جا دارد
که من دست تهی چون بهله زان موی کمر بردم
۴
مرا زیبد به سربازان عالم گردن افرازی
که گوی دل زچوگان خم زلفت بدر بردم
۵
برهمن گرمرا سوزد به صندل جای آن دارد
که بر پای صنم تا جبهه سودم دردسر بردم
تصاویر و صوت

نظرات