صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۵۰۲

۱

سواد شهر را از گریه گرهامون نمی کردم

درین وحشت سرالنگر من مجنون نمی کردم

۲

امید سنگ طفلان بود باغ دلگشا ورنه

به تکلیف بهار از خانه سربیرون نمی کردم

۳

نمی گشتم سفید از زردرویی در صف محشر

به خون گردست و تیغ یار را گلگون نمی کردم

۴

ز شغل خانه سازی زنده زیر خاک می رفتم

پناه خود خم می گر چو افلاطون نمی کردم

۵

که می آمد برون از عهده دریا کشی چون من

قناعت از می لعلی اگر با خون نمی کردم

۶

ز خود بیرون شدم آسوده گردیدم چه می کردم

اگر این کفش تنگ از پای خود بیرون نمی کردم

۷

اگر آیینه آن سنگدل می بود در دستم

نمی دادم به دستش تا دلش را خون نمی کردم

۸

نمی شد بی بری بار دل آزاده ام صائب

اگر چون سرو من هم مصرعی موزون نمی کردم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۸۵

نظرات