
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۵۰۳
۱
به هر حالی که باشد گرد گل همچون صبا گردم
نیم نگهت که از گل در پریشانی جدا گردم
۲
همین امید بر گرد جهان سرگشته ام دارد
که او برگرد دل من گرد آن ناآشنا گردم
۳
اگر چه از جگرداری برآتش می توانم زد
ندارم زهره تا برگرد آن گلگون قبا گردم
۴
دری نگشود بر روی چو مهر از دربدر گشتن
مگر یک چند گرد خویشتن چون آسیا گردم
۵
اگر شمشیر بارد بر سرم در دل نمی گیرم
نیم آیینه کز اندک غباری بی صفا گردم
۶
وفا دین من و مهربتان آیین من باشد
رخم از قبله برگردد گر از مهر و وفا گردم
۷
چنان با بیوفایان صائب آن بدمهر می جوشد
که با این مهر نزدیک است من هم بیوفا گردم
تصاویر و صوت

نظرات