
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۵۱
۱
گریه بسیار بود نو به وجود آمده را
خاک زندان بود از چرخ فرود آمده را
۲
نیست چون ماتمیان کار به جز گریه و آه
به سراپرده این چرخ کبود آمده را
۳
حاصلی نیست به جز شستن دست از هستی
خواب، در رهگذر سیل فرود آمده را
۴
چون برآید ز گریبان سر خجلت فردا
پیش درگاه لئیمان به سجود آمده را؟
۵
ساحلی نیست به جز دامن صحرای عدم
خس و خاشاک به دریای وجود آمده را
۶
نیست جز وحشت ازین عالم پرشور نصیب
جان از غیب به صحرای شهود آمده را
۷
لازم ذات بود سرکشی و مغروری
همچو ابلیس ز آتش به وجود آمده را
۸
نیست یک چشم زدن بیش حیاتش چو شرر
صائب از پرده برون بهر نمود آمده را
تصاویر و صوت

نظرات