صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۵۳۶

۱

شد افزون از شهادت شوق بیتابی که من دارم

ز کشتن زنده تر گردید سیمابی که من دارم

۲

به خضر از مرگ سازد تلختر عمر مؤبد را

ز شمشیر شهادت عالم آبی که من دارم

۳

ندارد دیده تن پروران از بستر مخمل

ز فرش بوریا چشم شکرخوابی که من دارم

۴

اگر شویم به خون چون لعل روی خویش جا دارد

نشد لب تشنه ای سیرآب از آبی که من دارم

۵

به هر جانب که آرم روی، در مد نظر باشد

نباشد در ته دیوار محرابی که من دارم

۶

به هر صید زبون گردن نسازد همت من کج

نهنگ آرد برون از بحر قلابی که من دارم

۷

نگه را پرده های چشم مانع نیست از جولان

ندارد جنگ با تجرید اسبابی که من دارم

۸

چو ریزش کار کاوش می کند با چشمه سار من

چرا دارم دریغ از تشنگان آبی که من دارم

۹

ز صبح حشر بر خوابش فزاید پرده دیگر

درین ظلمت سرا چشم گرانخوابی که من دارم

۱۰

سیه سازد به چشم مهر تابان روز روشن را

ز آه نیمشب تیغ سیه تابی که من دارم

۱۱

زه آه سرد خالی نیست هرگز سینه ام صائب

که راسی شب بود در خانه مهتابی که من دارم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۴۶۴
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۰۰

نظرات