
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۵۴۶
۱
اگر چه دورم از درگاه راه یاربی دارم
ندارم هیچ اگر در دست دامان شبی دارم
۲
ندارم در بساط آسمان گر اختر سعدی
ز داغ ناامیدی سینه پر کوکبی دارم
۳
شوم با خار و گل یکرنگ ناسازی نمی دانم
درین گلزار چون شبنم دل خوش مشربی دارم
۴
ز دامان اجابت باد کوته دست امیدم
بغیر از ترک مطلب در دعا گر مطلبی دارم
۵
ز فریاد گلو سوزم چو نی معلوم می گردد
که پیوند نهانی بابت شکر لبی دارم
۶
از آن گوی سعادت در خم چوگان من رقصد
که در مد نظر دایم ترنج غبغبی دارم
۷
نباشد چون مسلسل ناله درد آشنای من
که من در دست چون زلف دراز او شبی دارم
۸
مزاج نازک دلدار را فهمیده ام صائب
به انداز زمین بوسش زبرگ گل لبی دارم
تصاویر و صوت

نظرات