
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۵۷۰
۱
نه از جام دگر هر دم درین میخانه سرگرمم
که چون خورشید تابان من به یک پیمانه سرگرمم
۲
به یک آتش چو داغ لاله می سوزم درین گلشن
نه هر شمعی تواند کرد چون پروانه سرگرمم
۳
شود از سنگباران ملامت تر دماغ من
ازین رطل گران چون مردم دیوانه سرگرمم
۴
نظر چون مردم بالغ نظر بر نو خطان دارم
درین مکتب نسازد ابجد طفلانه سرگرمم
۵
نگیرد پیش راه عزم من گردون کم فرصت
به هر کاری که سازد همت مردانه سرگرمم
۶
زآبادی شود وحشت فزون جانهای وحشی را
از آن پیوسته در تعمیر این ویرانه سرگرمم
۷
مرا دلگرمی صیاد دارد در قفس صائب
نه آن مرغم که سازد حرص آب و دانه سرگرممم
تصاویر و صوت

نظرات