صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۵۸۳

۱

قضا روزی که کرد از چار عنصر خشت بالینم

غبارآلود شد آیینه چشم جهانبینم

۲

ز غفلت در بهشت بیخودی بودم، ندانستم

که دارد تلخی تعبیر در پی خواب شیرینم

۳

زمین پست فطرت کیست تا نخجیر من گردد

که گردون سینه کبک است پیش چنگ شاهینم

۴

ز سوز عشق هر مو برتنم شمع می سوزد

نه مجنونم که چشم شیر باشد شمع بالینم

۵

مرا تهدید فردا می دهد واعظ، نمی داند

که من امروز در دوزخ ز چشم عاقبت بینم

۶

نظر واکرده ام در وحشت آباد پریشانی

بنات النعش آید در نظر چون عقد پروینم

۷

به کردار بد و افعال زشت من مبین صائب

همینم بس که از مدحتگران آل یاسینم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۲۴

نظرات