
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۶۰۴
۱
تا ز بی حاصلی خویش خبر یافته ام
از خزف گوهر و از بید ثمر یافته ام
۲
برو ای کعبه رو از دامن دست بدار
که من از رخنه دل راه دگر یافته ام
۳
آب گشته است درین باغ دلم چون شبنم
تا ز خورشید جهانتاب نظر یافته ام
۴
پینه بسته است زخم چون صدف از سیلی موج
تا درین قلزم خونخوار گهر یافته ام
۵
برسانید به من قافله کنعان را
که از آن یوسف گم گشته خبر یافته ام
۶
چتر گل باد به مرغان چمن ارزانی
کآنچه من می طلبم در ته پر یافته ام
۷
مشکلی نیست که همت نکند آسانش
بارها در دل شب فیض سحر یافته ام
۸
به که در جستن تنگ شکر صرف کنم
پر و بالی که از آن تنگ شکر یافته ام
۹
چون کشم پای به دامان اقامت صائب؟
من که سود دو جهان را ز سفر یافته ام
تصاویر و صوت


نظرات