
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۶۲۶
۱
قطره بی سرو پایم دل دریا دارم
ذره خاکم و پیشانی صحرا دارم
۲
نیست از سیل گرانسنگ حوادث خطرم
خانه در کوچه گمنامی عنقا دارم
۳
همچو شبنم چه به مجموعه گل دل بندم؟
من که در دیده خورشید فلک جا دارم
۴
جگر سنگ به نومیدی من می سوزد
شیشه آبله ام، راه به خارا دارم
۵
من تنک حوصله و دختر رزشیشه دل است
چه عجب گر هوس توبه ز صهبا دارم؟
۶
به یک آغوش چه گل چینم از آن نخل امید؟
همچو گل یک بغل آغوش تمنا دارم
۷
موم از چرب زبانی نکند صید مرا
شعله ام شعله، سرعالم بالا دارم
۸
گریه تاب نشست از رخ من گرد خمار
چشم بر خوشه انگور ثریا دارم
۹
نقش امید محال است که صورت بندد
چند آیینه بر صورت عنقا دارم؟
۱۰
روزگاری است ز چشم گهرافشان صائب
همچو گرداب وطن در دل دریا دارم
تصاویر و صوت


نظرات