
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۶۳۰
۱
جگری سوخته چون لاله ایمن دارم
چون نسوزم، که سر داغ به دامن دارم
۲
غوطه در زنگ زد از سیر چمن آینه ام
چشم امید به خاکستر گلخن دارم
۳
من که هر آبله ام مرکز سرگردانی است
به که چون غنچه گل، پای به دامن دارم
۴
تشنه چشمه خورشید بود شبنم من
چشم ازین خانه دربسته به روزن دارم
۵
لاغری صید زبون از زره داودی است
چشم بد دور ازین جامه که برتن دارم
۶
صائب از شعله آواز که چشمش مرساد
منت گرمی هنگامه به گلشن دارم
تصاویر و صوت

نظرات