
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۶۵۸
۱
به که در پیش تو اظهار محبت نکنم
لب خود زخمی دندان ندامت نکنم
۲
نگرفته است خراج از عدم آباد کسی
چون به یک بوسه ز لعل تو قناعت نکنم؟
۳
آن غیورم که اگر شیشه به من کج نگرد
به قدح دست دراز از سر رغبت نکنم
۴
دل بر این عمر سبکسیر نهادن غلط است
بر سر ریگ روان طرح عمارت نکنم
۵
لب فرو بستنم از شکر نه از کفران است
شکر نعمت ز فراوانی نعمت نکنم
۶
جان و دل زوست، چرا در قدمش نفشانم؟
چون به مال دگری جود و سخاوت نکنم؟
۷
مشربم آب ز سرچشمه مینا خورده است
چون قدح سرکشی از خط اطاعت نکنم
۸
شعله فطرت من نیست به از پرتو مهر
صائب از بهر چه با خاک قناعت نکنم؟
تصاویر و صوت


نظرات