
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۶۶۰
۱
چه ضرورست که آلوده تعمیر شوم؟
در ره سیل چه افتاده زمین گیر شوم؟
۲
خاک در دیده همت نتوان زد، ورنه
می توانم که چو خورشید جهانگیر شوم
۳
چه گذارم ز ریاضیت جگر خود، که مرا
به زر قلب نگیرند گر اکسیر شوم
۴
منت مهد امان می کشم از طالع خویش
اگر از زخم زبان در دهن شیر شوم
۵
پیش دریا چه ضرورست کنم گردن کج؟
من که قانع به دمی آب چو شمشیر شوم
۶
چون کمان گوشه گر از خلق کنم معذورم
چند از انگشت اشارت هدف تیر شوم؟
۷
تو به صد آینه از دیدن خود سیرنه ای
من به یک چشم ز دیدار تو چون سیر شوم؟
۸
می کند عشق جوانمرد تلافی صائب
چون زلیخا ز غم عشق اگر پیر شوم
تصاویر و صوت

نظرات
بِنسینا persia۱۵۰۰@yahoo.com