
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۶۶۲
۱
برگ عیش خود از آن تازه چمن می خواهم
یک گل بوسه از آن کنج دهن می خواهم
۲
طفل گستاخم و کامم به شکر خو کرده است
بوسه می خواهم و از کنج دهن می خواهم!
۳
خون من لاله و گل نیست که پامال شود
خونبهای خود از آن عهد شکن می خواهم
۴
کربلا گشت زمین یمن از پرتو او
از عقیق لب او خون یمن می خواهم
۵
نیستم از سخن ساده چو طوطی محفوظ
پیچ و تابی به سر زلف سخن می خواهم
۶
روز و شب در طلب سینه صافم صائب
طوطیم، آینه ای بهر سخن می خواهم
تصاویر و صوت

نظرات