صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۶۷۳

۱

صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم

شب سیه‌مست فنا بود که هشیار شدیم

۲

پای ما نقطه‌صفت در گرو دامن بود

به تماشای تو سرگشته چو پرگار شدیم

۳

به شکار آمده بودیم ز معمورهٔ قدس

دانهٔ خال تو دیدیم گرفتار شدیم

۴

در کف عقل کم از قطرهٔ شبنم بودیم

کاوشی کرد جنون قلزم زخار شدیم

۵

پای زنگار بر آیینهٔ ما می‌لغزد

صیقلی بس که از آن آینه‌رخسار شدیم

۶

نرود دیدهٔ شبنم به شکرخواب بهار

عبث افسانه طراز دل بیدار شدیم

۷

خانه‌پردازتر از سیل بهاران بودیم

لنگر انداخت خرد، خانه نگهدار شدیم

۸

چون مؤذن سر تسبیح شماران بودیم

گردشی کرد فلک، رشتهٔ زنار شدیم

۹

جان به تاراج دهد خدمت سی‌روزهٔ عشق

قوت طالع ما بود که بیمار شدیم

۱۰

عالم بی‌خبری طرفه بهشتی بوده است

حیف و صد حیف که ما دیر خبردار شدیم

۱۱

صائب از کاسهٔ دریوزهٔ ما ریزد نور

تا گدای در شه قاسم انوار شدیم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۶۶

نظرات

user_image
بِنسینا persia۱۵۰۰@yahoo.com
۱۳۹۳/۱۰/۰۷ - ۱۳:۱۰:۳۴
بیت هشتم " رشته زنار"