
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۶۷۵
۱
خواب سنگینی از افسانه غفلت داریم
قطره ای چشم از آن ابر مروت داریم
۲
سادگی بین که به این روی سیه چون دل شب
از دعای سحر امید اجابت داریم
۳
عذر عصیان نتوان خواست به این عمر قلیل
نیست از غفلت اگر فکر اقامت داریم
۴
در قیامت چه خیال است که گردیم سفید
از سیه رویی خود بس که خجالت داریم
۵
کوه از سیل حوادث به کمر می لرزد
ما همان پشت به دیوار فراغت داریم
۶
گوشه ای کو که چو قرآن دل ما جمع کند
دل سی پاره ای از حلقه صحبت داریم
۷
شمع روشن گهران را غم سربازی نیست
جای سیلی به رخ از دست حمایت داریم
۸
دل ما سوختگان را زده شیرینی جان
دم آبی طمع از تیغ شهادت داریم
۹
برنگرداند اگر حسن غیور تو ورق
صبر بر وعده دیدار قیامت داریم
۱۰
خجلت بی ثمری مانع دیوانه ماست
صائب اندیشه گر از سنگ ملامت داریم
تصاویر و صوت

نظرات