صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۶۸۰

۱

ما لب خشک قناعت لب نان می دانیم

دست شستن ز طمع آب روان می دانیم

۲

دل نبندیم به اسباب سبکسیر جهان

بادپیمایی اوراق خزان می دانیم

۳

در تماشاگه این معرکه طفل قریب

هر که پوشد نظر، از دیده و ران می دانیم

۴

چیده ایم از دو جهان دامن الفت چون سرو

هر که از ما گذرد آب روان می دانیم

۵

بهر برداشتن از خاک مذلت ما را

هر که قد راست کند تیر و سنان می دانیم

۶

فکر در عالم حیرانی ما محرم نیست

خامشی را ز پریشان سخنان می دانیم

۷

چه فتاده است برآییم چو یوسف از چاه

ما که خود را به زر قلب گران می دانیم

۸

حسن از پرده محال است که آید بیرون

روی چون آینه را به آینه دان می دانیم

۹

هر که سنگ ره ما گرمروان می گردد

در بیابان طلب، سنگ فسان می دانیم

۱۰

سنگ اگر بر سر دیوانه ما می بارد

صائب از بیخبری رطل گران می دانیم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۷۰
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۵۲۵

نظرات