
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۶۹۱
۱
آنقدر عقل نداریم که فرزانه شویم
آنقدر شور نداریم که دیوانه شویم
۲
چند سرگشته میان حق و باطل باشیم
تا کی از کعبه برآییم و به بتخانه شویم
۳
سنگ بی منت اطفال به وجد آمده است
خوش بهاری است بیایید که دیوانه شویم
۴
چون به سیلاب بلا بر نتوانیم آمد
چاره ای بهتر ازین نیست که ویرانه شویم
۵
سخت بی حاصل و بسیار پریشان حالیم
چشم موری نشود سیر اگر دانه شویم
۶
قسمت روز ازل خانه ما می داند
چه ضرورست که ما بر در هر خانه شویم
۷
ما که در سینه چراغی چو دل خود داریم
چه ضرورست غبار دل پروانه شویم
۸
سیر گل باعث آزادی طفلان شده است
صرفه وقت درین است که دیوانه شویم
۹
رفت بر باد فنا عمر گرامی صائب
بیش ازین در شکن زلف چرا شانه شویم
تصاویر و صوت

نظرات