صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۶۹۶

۱

چه غوطه ها که درین بحر پر خطر زده ام

که سر چو رشته برون از دل گهر زده ام

۲

به تر دماغی من نیست لاله ای امروز

که یک دو جام ز خونابه جگر زده ام

۳

به یاد پنجه خونین دلخراشان است

ز بیغمی نبود گر گلی به سر زده ام

۴

به مایه داری مژگان خونفشانم نیست

چو برق بر رگ هر ابر نیشتر زده ام

۵

دهن چگونه گشایم به ابر همچو صدف

که پشت دست به دریای پر گهر زده ام

۶

همان نفس ز شفق کرده اند خون به دلم

اگر ز ساده دلی خنده چون سحر زده ام

۷

به جستجو نتوان آن جهان جان را یافت

وگر نه من دو جهان را به یکدگر زده ام

۸

نکرده است کسی جمع شور و شیرین را

منم که برنمک انگشت نیشکر زده ام

۹

نیم چو سرو ز آزادگان، نمی دانم

که دست خود به چه امید بر کمر زده ام

۱۰

شده است برق خس و خار هستیم صائب

اگر به سوخته ای خنده چون شرر زده ام

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۷۸

نظرات