
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۶۹۸
۱
سبک به چشم تو از شیوه وفا شدهام
سزای من که به بیگانه آشنا شدهام
۲
کسی به خاک چو من گوهری نیندازد
به سهو از گره روزگار وا شدهام
۳
ز خون شکوه دهانم پرست چون سوفار
خدنگ راست روم از هدف خطا شدهام
۴
ملایمت شکند شاخ تندخویان را
ز خار نیست غمم تا برهنهپا شدهام
۵
کیم من و چه بود رزق همچو من موری
که بار خاطر این هفت آسیا شدهام
۶
نمک به دیده من رنگ خواب میریزد
ز چشم سرمهفریب تو تا جدا شدهام
۷
هنوز نقش تعلق به لوح دل باقی است
ز فقر نیست که قانع به بوریا شدهام
۸
به ناله چون جرسم صد زبان آهن هست
ز بیم خوی تو چون غنچه بیصدا شدهام
۹
ز هیچ همنفسی روی دل نمیبینم
چو پشت آینه زان روی بیصفا شدهام
۱۰
میان اهل سخن امتیاز من صائب
همین بس است که با طرز آشنا شدهام
تصاویر و صوت

نظرات