
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۷۰۲
۱
ز بیغمی نه ز مطرب ترانه می طلبم
برای گریه چو طفلان بهانه می طلبم
۲
شده است سنگ نشان دل ز بی پر و بالی
ز آه سوختگان تازیانه می طلبم
۳
سیاه کاسه فتاده است چشمه حیوان
ز عشق زندگی جاودانه می طلبم
۴
نظر به عالم غیب است گوشه گیران را
ز خال کنج لب یار دانه می طلبم
۵
ربوده است ز من شوق خاکبوس قرار
اگر چو موج ز دریا کرانه می طلبم
۶
ز ریگ روغن بادام چشم می دارم
مروت از دل اهل زمانه می طلبم
۷
دهان تیشه فرهاد شد به خون شیرین
هنوز مزد ازین کارخانه می طلبم
۸
گهر به گرد یتیمی نمی رسد اینجا
من از محیط محبت کرانه می طلبم
۹
کجاست پله آزادی و گرفتاری
حضور کنج قفس ز آشیانه می طلبم
۱۰
نمی رسد به هدف تیر کج به هیچ نشان
همان ز ساده دلی من نشانه می طلبم
۱۱
نصیب خانه خرابان نمی شود صائب
گشایشی که من از کنج خانه می طلبم
تصاویر و صوت

نظرات