
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۷۲۰
۱
کنون که با تو مکان در یک انجمن دارم
هزار مرحله ره تا به خویشتن دارم
۲
مدار رزق به اقبال قسمت است که من
در آستین شکر و زهر در دهن دارم
۳
ز صبح مهر تمنا کنم چه ساده دلم
که چشم بخیه ز سر رشته کفن دارم
۴
چو گردباد غبار دل است جامه من
به مرگ و زیست بس است این قبا که من دارم
۵
سپر ز شبنم گل کرده ام ز ساده دلی
سر مجادله با مهر تیغ زن دارم
۶
نمی شود سر خود در سخن نکنم
چو خامه زخم نمایانی از سخن دارم
۷
سپر فکندن من گرد من حصار بس است
به این سلاح چه پروای تیغ زن دارم
۸
مرا به جوشن داودی احتیاجی نیست
ز جان سخت زره زیر پیرهن دارم
۹
چو شمع صبح بپا افتاده ام صائب
سر وداع حریفان انجمن دارم
تصاویر و صوت


نظرات